سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل دفتر اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
انتظار فرج
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شباهت به ابراهیم (ع)

ابراهیم‏علیه السلام دوران حمل و ولادتش مخفیانه بود. قائم‏علیه السلام نیز حمل و ولادتش مخفى بود
ابراهیم‏علیه السلام در روز به قدرى رشد مى‏کرد که دیگران در یک هفته رشد مى‏کنند، و در یک هفته آن‏قدر رشد داشت که دیگران در یک ماه رشد مى‏نمایند، و در یک ماه به مقدارى که دیگران در یک سال رشد دارند. - چنان‏که از امام صادق‏علیه السلام روایت شده است .(1)
قائم‏علیه السلام نیز چنین بود، چنان‏که در خبر حکیمه‏علیها السلام آمده که گفت: پس از گذشت چهل روز به خانه حضرت ابومحمد (امام عسکرى‏علیه السلام( وارد شدم که ناگاه مولایم صاحب الزمان را دیدم که در خانه راه مى‏رود، از او زیباروى‏تر و فصیح‏تر ندیدم. حضرت ابومحمدعلیه السلام به من فرمود: این است مولود گرامى نزد خداوند - عزّوجلّ - . عرض کردم: اى آقاى من چهل روزه است و من این وضع را در او مى‏بینم؟ فرمود: اى عمه من! مگر ندانستى که ما گروه اوصیا در یک روز به مقدار یک هفته دیگران و در یک هفته به مقدار یک ماه دیگران و در یک ماه به مقدار یک سال دیگران رشد مى‏کنیم. (2)
ابراهیم‏علیه السلام از مردم عزلت گزید، خداوند - عزّوجلّ - به نقل از او فرموده: وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ؛ (3). و از شما و آنچه غیر خداوند مى‏پرستید، کناره مى‏گیرم. قائم‏علیه السلام نیز از مردم اعتزال جسته که در حرف )ع( گذشت.
ابراهیم‏علیه السلام دو غیبت داشته است. قائم - عجّل اللَّه فرجه الشریف - نیز دو غیبت دارد.
ابراهیم‏علیه السلام هنگامى که در آتش افکنده شد، جبرئیل برایش جامه‏اى از بهشت آورد. قائم - عجّل اللَّه فرجه الشریف - نیز همان جامه را هنگامى که قیام کند خواهد پوشید. در کتاب کمال الدین از مفضّل از امام صادق‏علیه السلام آمده که فرمود: آیا مى‏دانى جامه یوسف چه بود؟ گفتم: نه. فرمود: وقتى براى ابراهیم‏علیه السلام آتش افروختند، جبرئیل‏علیه السلام یکى از جامه‏هاى بهشتى را آورد و بر او پوشانید، پس با آن جامه گرمى و سردى به او اثر نمى‏کرد. و چون هنگام وفاتش رسید، آن را در بازوبندى قرار داد و بر اسحاق آویخت، و اسحاق هم بعداً آن را بر یعقوب آویخت، و هنگامى که یوسف متولد شد یعقوب آن را بر او آویخت، و این در بازوى او بود تا بر او گذشت آنچه گذشت، و هنگامى که یوسف‏علیه السلام آن پیراهن را از بازوبند بیرون ساخت، یعقوب بوى آن را شنید، و همین است که خداوند به حکایت از او فرموده: إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلا أَنْ تُفَنِّدُونِ؛ (4) همانا من بوى یوسف را مى‏شنوم اگر مرا به کم‏عقلى نسبت ندهید. این همان پیراهنى است که از بهشت نازل شده بود
عرض کردم: فدایت شوم! پس این پیراهن به که مى‏رسد؟ فرمود: به اهل آن و پیراهن همراه قائم ماست هنگامى که خروج نماید. سپس فرمود: هر پیغمبرى که علمى یا چیزى را وارث بود، به محمدصلى الله علیه وآله رسیده است. (5)
مى‏گویم: این خبر با حدیثى که فاضل علامه مجلسى در بحار از نعمانى نقل کرده منافاتى ندارد.
حدیث چنین است: به سند خود، از یعقوب بن شعیب، از حضرت امام صادق‏علیه السلام که فرمود: آیا جامه قائم - عجّل اللَّه فرجه الشریف - را که در آن بپاخیزد به تو نشان دهم؟ عرض کردم: آرى. پس آن حضرت جعبه‏اى را خواست و آن را گشود، و از آن پیراهن کرباسى بیرون آورد، و آن را باز کرد. دیدم آستین چپش خون‏آلود است. سپس فرمود: این همان پیراهن رسول خداصلى الله علیه وآله است روزى که دندان‏هاى جلویش ضربت دید آن را پوشیده بود و حضرت قائم‏علیه السلام همین پیراهن را برتن دارد و قیام مى‏کند. من آن خون را بوسیدم و بر صورت نهادم. سپس آن حضرت، آن را تا کرد و برداشت. (6 ( زیرا که احتمال دارد هر یک از این دو پیراهن را در بعضى اوقات بپوشد، و محتمل است که پیراهن ابراهیم‏علیه السلام را با خود داشته، و بر بازویش بسته باشد یا مانند آن؛ زیرا که در حدیث اوّل صراحت ندارد که آن حضرت آن را پوشیده باشد. واللَّه العالم.
ابراهیم‏علیه السلام خانه کعبه را بنا کرد و حجر الاسود را در جایش نصب فرمود. خداوند - عزّوجلّ - مى‏فرماید: وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیْتِ وَإِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ العَلِیمُ؛ (7 ( و [به یاد آور[هنگامى که ابراهیم و نیز اسماعیل پایه‏هاى خانه [کعبه[ را بالا بردند و گفتند: پروردگارا! از ما بپذیر که همانا تو شنواى دانا هستى. و در برهان و غیر آن، از عقبة بن بشیر، از یکى از دو امام (باقر و صادق‏علیهما السلام) روایت است که فرمود: خداوند - عزّوجلّ - به ابراهیم دستور داد که خانه کعبه را بسازد و پایه‏هاى آن را بنا نماید، و به مردم محل عبادت و مناسکشان را ارائه دهد. پس ابراهیم و اسماعیل خانه کعبه را هر روز به مقدار یک ساق مى‏ساختند تا به جایگاه حجر الاسود رسیدند. حضرت باقرعلیه السلام فرمود: پس در این‏جا کوه ابوقبیس او را ندا کرد که تو نزد من امانتى دارى، آن‏گاه حجر الاسود را به ابراهیم داد و آن حضرت آن را در جاى خودش نصب کرد. (8)
قائم‏علیه السلام نیز مانند آن را دارد. در بحار از حضرت ابوعبد اللَّه صادق‏علیه السلام مروى است که فرمود: هرگاه قائم‏علیه السلام بپاخیزد، مسجد الحرام را منهدم مى‏کند تا به اساس آن برساند و مقام ابراهیم را به جایى که در آن بوده باز مى‏گرداند.... (9)
و در خرایج، از ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه مروى است که گفت: در سال سیصد و سى و هفت به قصد تشرّف به حج به بغداد رسیدم، آن سال بنا بود قرامطه حجر الاسود را به جایگاهش بازگردانند، و بیشترین کوشش من براى آن بود که به کسى که حجر الاسود را در جاى خودش نصب مى‏کند دست یابم، زیرا که در کتاب‏ها خوانده بودم که آن را جز حجّت زمان کسى نمى‏تواند به جاى خود نصب نماید - چنان‏که در زمان حجّاج امام زین العابدین‏علیه السلام آن را در جاى خود قرار داد - ولى به بیمارى شدیدى دچار شدم که از آن بر خود ترسیدم، و با آن حال نتوانستم به سفر خود ادامه دهم، و مى‏دانستم که ابن هشام به مکه سفر مى‏کند، لذا نامه‏اى نوشتم و مهر کرده، به او سپردم. در آن نامه از مدت عمرم پرسیده بودم که آیا مرگ من در این بیمارى است یا نه؟ و به ابن هشام گفتم: سعى من بر این است که این نامه به دست کسى که حجر الاسود را به جاى خودش نصب مى‏کند برسد، من تو را براى این کار فراخواندم.
ابن هشام گوید: وقتى به مکه رسیدم و موقع جاى‏گذارى حجر الاسود فرا رسید، به خدّام حرم پولى دادم که در آن وقت معیّن بگذارند جایى باشم که ببینم نصب کننده آن کیست، و آن‏ها را با خود همراه کردم تا ازدحام جمعیت را از من دور سازند، دیدم هر کس خواست حجر را در جایش نصب کند نمى‏توانست و حجر الاسود قرار نمى‏یافت و مى‏افتاد.
پس جوانى گندمگون و خوش‏صورت آمد، آن را گرفت و در جایش قرار داد، آن چنان بند شد که انگار اصلاً از آن‏جا کنده نشده بود. فریادهاى مردم به خاطر آن بلند شد و آن جوان رفت که از درب خارج شود، من از جاى خود برخاستم به دنبالش رفتم، مردم را از راست و چپ کنار مى‏زدم که خیال کردند دیوانه‏ام. مردم براى او راه مى‏گشودند و من چشم از او نمى‏گرفتم تا از مردم جدا شد. من به سرعت مى‏رفتم و او با تأنّى و آرامش مى‏رفت، و چون به جایى رسید که غیر از من کسى او را نمى‏دید، به سمت من برگشت و فرمود: آنچه با خود دارى پیش آور. من نامه را تقدیم کردم، بدون این‏که به آن نگاهى کند فرمود: به او بگو که از این بیمارى ترسى بر تو نیست و مرگى که ناچار از آن است پس از سى سال مى‏رسد. اشک در چشمم حلقه زد، و نتوانستم از جا حرکت کنم، مرا به حال خود گذاشت و رفت.
ابوالقاسم مى‏گوید: این جریان را ابن هشام برایم گفت.
راوى مى‏افزاید: پس از سى سال از آن ماجرا ابوالقاسم بیمار شد، پس به امور خود رسیدگى کرد، وصیت‏نامه‏اش را نوشت، و جدّیت عجیبى در این کار داشت. به او گفتند: این ترس چیست؟ امیدواریم خداوند به سلامت تو منّت بگذارد؟ جواب داد: این همان سالى است که ترسانیده شدم و در همان بیمارى درگذشت. خداوند رحمتش کند. (10) جاى این سؤال است که چرا ابن قولویه - با همه جلالت قدر - تنها از تاریخ وفات خود مى‏پرسد، از درگاه خداوند فرج امام و حلّ مشکلات عموم را خواهانیم.
ابراهیم‏علیه السلام را خداوند از آتش نجات داد، خداى - عزّوجلّ - در کتاب خود مى‏فرماید: قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ؛ (11) اى آتش بر ابراهیم! سرد و سلامت باش. قائم‏علیه السلام نیز به همین ترتیب خواهد شد، چنان‏که در بعضى از کتاب‏ها از محمد بن زید کوفى از امام صادق‏علیه السلام منقول است که فرمود: هنگامى که قائم‏علیه السلام خروج مى‏کند، شخصى از اصفهان نزد آن حضرت مى‏آید، و معجزه حضرت ابراهیم خلیل‏علیه السلام را تقاضا مى‏کند؛ پس آن جناب دستور مى‏دهد که آتش عظیمى برافروزند و این آیه را مى‏خواند: فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ (12) پس منزّه است خداوندى که مالکیت و زمام همه چیز در دست اوست؛ و به سوى او بازگردانده مى‏شوید. سپس داخل آتش مى‏شود و آن‏گاه به سلامت از آن بیرون مى‏آید. آن مرد ملعون این معجزه را انکار مى‏کند و مى‏گوید: این سحر است. پس آن حضرت‏علیه السلام به آتش دستور مى‏دهد، مرد را مى‏گیرد و مى‏سوزاند، و مى‏فرماید: این جزاى کسى است که صاحب الزمان و حجّت الرحمن را انکار نماید.
ابراهیم‏علیه السلام مردم را به سوى خداوند فرا خواند. خداوند فرماید: وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالحَجِّ؛ (13) و در مردم به حج اعلام و دعوت عمومى کن. و در برهان از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام است که فرمود: ابراهیم در میان مردم به حج بانگ زد و گفت: اى مردم! من ابراهیم خلیل اللَّه هستم، خداوند شما را امر فرمود که حجّ این خانه را بجاى آورید، پس شما حجّ را انجام دهید. و هر کس به حجّ مى‏رود - تا روز قیامت - ابراهیم را اجابت کرده است. (14) قائم‏علیه السلام نیز مردم را به سوى خدا دعوت مى‏کند.

 

منابع و ماخذ :

1 ـ بحار الانوار: 19/12
2 ـ بحار الانوار: 27/51
3 ـ سوره مریم، آیه 48
4 ـ سوره یوسف، آیه 94
5 ـ کمال الدین: 142/1
6 ـ بحار الانوار: 355/52؛ و غیبت نعمانى: 128
7 ـ سوره بقره، آیه 127
8 ـ البرهان: 153/1
9 ـ بحار الانوار: 638/52
10 ـ الخرایج: باب 13
11 ـ سوره انبیاء، آیه 69
12 ـ سوره یس، آیه 83
13 ـ سوره حج، آیه 27
14 ـ البرهان: 154/1؛ و کافى: 205/4

 

  برگرفته از سایت منتظر  




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ج - عبدی ( یکشنبه 85/12/20 :: ساعت 1:23 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بخوانید و بخندید
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 3
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 4298
» درباره من

انتظار فرج

» آرشیو مطالب
زمستان 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب